آیه 74 سوره انبیاء
<<73 | آیه 74 سوره انبیاء | 75>> | |||||||||||||||
|
محتویات
ترجمه های فارسی
و لوط را هم مقام حکمفرمایی (و یا حکمت و نبوت) و علم عطا نمودیم و او را از شهری که اهلش به اعمال زشت (و کار پلید لواط) میپرداختند نجات دادیم که آنها بسیار بدکار و فاسق مردمی بودند.
و به لوط، حکمت و دانش دادیم و او را از آن شهری که [اهلش] کارهای زشت مرتکب می شدند، نجات دادیم؛ بی تردید آنان قومی بد و نافرمان بودند.
و به لوط حكمت و دانش عطا كرديم و او را از آن شهرى كه [مردمش] كارهاى پليد [جنسى] مىكردند نجات داديم. به راستى آنها گروه بد و منحرفى بودند.
و به لوط حكم و علم داديم و از آن قريه كه مردمش مرتكب پليديها مىشدند نجاتش بخشيديم. آنها كه مردمى بد و فاسق بودند.
و لوط را (به یاد آور) که به او حکومت و علم دادیم؛ و از شهری که اعمال زشت و کثیف انجام میدادند، رهایی بخشیدیم؛ چرا که آنها مردم بد و فاسقی بودند!
ترجمه های انگلیسی(English translations)
معانی کلمات آیه
خبائث: خبيث: پليد. جمع آن خبائث است، خبث (بر وزن قفل): ناپاكى و پليدى، «خبث خبثا: ضد طاب».
سوء: (به فتح سين) مصدر است به معنى بدى (و به ضم معين) اسم است به معنى بد. آن در آيه مصدر به معناى فاعل است يعنى «بد».
تفسیر آیه
تفسیر نور (محسن قرائتی)
وَ لُوطاً آتَيْناهُ حُكْماً وَ عِلْماً وَ نَجَّيْناهُ مِنَ الْقَرْيَةِ الَّتِي كانَتْ تَعْمَلُ الْخَبائِثَ إِنَّهُمْ كانُوا قَوْمَ سَوْءٍ فاسِقِينَ «74»
و به لوط، حكمت و دانش عطا كرديم و او را از قريهاى كه كارهاى زشت انجام مىدادند رهانيديم، براستى آنان مردمى بد و منحرف بودند.
وَ أَدْخَلْناهُ فِي رَحْمَتِنا إِنَّهُ مِنَ الصَّالِحِينَ «75»
و او را در رحمت خويش وارد نموديم، همانا او از شايستگان بود.
نکته ها
در زمان حضرت ابراهيم، لوط پيامبر بود وامامت ورهبرى از ابراهيم بود. شايد به همين دليل در آيهى قبل درباره اسحاق و يعقوب خوانديم: «جَعَلْناهُمْ أَئِمَّةً» و در اين آيه نام لوط جداگانه برده شد و كلمه ائمة شامل او نيست، زيرا امام ابراهيم بود.
دراين آيه، خداوند به چهار نعمت مهمى كه به حضرت لوط داده شده، اشاره مىفرمايد كه عبارتند از: حكم، علم، نجات و دخول در رحمت.
شايد مراد از «حكم» در اين آيه، مقام نبوت باشد، چنانكه دربارهى حضرت يحيى نيز به
جلد 5 - صفحه 476
همين معنا آمده است، «وَ آتَيْناهُ الْحُكْمَ صَبِيًّا» «1»
نجات دادن خداوند، با تلاش خود انسانها منافاتى ندارد، چنانكه نجات حضرت لوط عليه السلام با فرمان و هدايت الهى و با خواست و تلاش خودش صورت پذيرفت. «فَأَسْرِ بِأَهْلِكَ بِقِطْعٍ مِنَ اللَّيْلِ» «2»*
مراد از «فاسِقِينَ» در اينجا، كفّار است، نظير آيهى: «أَ فَمَنْ كانَ مُؤْمِناً كَمَنْ كانَ فاسِقاً» «3»
پیام ها
1- خداوند، اولياى خودش را نجات مىدهد. «نَجَّيْناهُ»
2- در منطقه گناهخيز نمانيد. «نَجَّيْناهُ»
3- گاهى انجام يك گناه، سبب ارتكاب گناهان ديگرى مىشود. «الْخَبائِثَ»
4- بدتر از گناه، اصرار بر گناه واستمرار آن است. «كانَتْ تَعْمَلُ الْخَبائِثَ»
5- استمرار در گناه، ثمرهى كفر و سبب بد عاقبتى است. «تَعْمَلُ الْخَبائِثَ إِنَّهُمْ كانُوا قَوْمَ سَوْءٍ فاسِقِينَ»
6- محيط و جامعه، جبر آفرين نيست. «كانُوا قَوْمَ سَوْءٍ فاسِقِينَ وَ أَدْخَلْناهُ فِي رَحْمَتِنا»
7- اگر ما صالح باشيم، خداوند ما را از رحمت خويش سرشار مىسازد. «أَدْخَلْناهُ فِي رَحْمَتِنا إِنَّهُ مِنَ الصَّالِحِينَ»
«1». مريم، 12.
«2». هود، 83.
«3». سجده، 18.
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
وَ لُوطاً آتَيْناهُ حُكْماً وَ عِلْماً وَ نَجَّيْناهُ مِنَ الْقَرْيَةِ الَّتِي كانَتْ تَعْمَلُ الْخَبائِثَ إِنَّهُمْ كانُوا قَوْمَ سَوْءٍ فاسِقِينَ (74)
وَ لُوطاً آتَيْناهُ حُكْماً وَ عِلْماً: و ياد بياور لوط عليه السلام پسر برادر حضرت ابراهيم را عطا فرموديم او را نبوت و علم شريعت. نزد بعضى مراد به حكم قضاوت و فصل خصومت است به حق، و تعليم آنچه محتاج است به سوى علم به آن. وَ نَجَّيْناهُ مِنَ الْقَرْيَةِ الَّتِي كانَتْ تَعْمَلُ الْخَبائِثَ: و نجات داديم او را از شهرى كه بجا مىآوردند قوم آن عمل شنيعه لوط و ساير فواحش را در شهر «سدوم». پس از آن مذمت فرمايد ايشان را كه: إِنَّهُمْ كانُوا قَوْمَ سَوْءٍ فاسِقِينَ: بدرستى كه ايشان بودند گروه بد، خارج شدگان از فرمان خداوند سبحان به سبب ناهنجاريهائى كه پيش گرفته بودند از لواطه و مساحقه و ساير فواحش.
خلاصه واقعه: پس از شرارت قوم در قبايح و فجايع، مستوجب شدند غضب سبحانى را. فرمان قهارى رسيد به خروج لوط و پيروان او از ميان قوم، جبرئيل بال خود را در زير آن شهرها نموده بلند كرد به طرف آسمان، و يك مرتبه تمام آنها را سرنگون و منقلب ساخت، و بعد سنگهاى سجيل جهنمى برايشان باريد.
«1» تفسير كبير فخر رازى، ج 6، ص 169.
جلد 8 - صفحه 418
نعوذ باللّه من سخطه.
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
وَ نَجَّيْناهُ وَ لُوطاً إِلَى الْأَرْضِ الَّتِي بارَكْنا فِيها لِلْعالَمِينَ (71) وَ وَهَبْنا لَهُ إِسْحاقَ وَ يَعْقُوبَ نافِلَةً وَ كُلاًّ جَعَلْنا صالِحِينَ (72) وَ جَعَلْناهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنا وَ أَوْحَيْنا إِلَيْهِمْ فِعْلَ الْخَيْراتِ وَ إِقامَ الصَّلاةِ وَ إِيتاءَ الزَّكاةِ وَ كانُوا لَنا عابِدِينَ (73) وَ لُوطاً آتَيْناهُ حُكْماً وَ عِلْماً وَ نَجَّيْناهُ مِنَ الْقَرْيَةِ الَّتِي كانَتْ تَعْمَلُ الْخَبائِثَ إِنَّهُمْ كانُوا قَوْمَ سَوْءٍ فاسِقِينَ (74) وَ أَدْخَلْناهُ فِي رَحْمَتِنا إِنَّهُ مِنَ الصَّالِحِينَ (75)
ترجمه
و نجات داديم او و لوط را بسوى زمينى كه بركت داديم ما در آن از براى جهانيان
و بخشيديم باو اسحق و يعقوب را كه نواده بود و همه را گردانديم شايستگان
و گردانديم ايشانرا پيشوايانى كه هدايت كنند بفرمان ما و وحى نموديم بايشان بجا آوردن كارهاى خوب را و بپا داشتن نماز و دادن زكوة را و بودند مر ما را عبادت كنندگان
و لوط را داديمش فرمان و دانش و نجات داديم او را از بلدى كه بودند اهلش كه بجا ميآوردند پليديها را همانا آنها بودند گروه
جلد 3 صفحه 564
بدكار متمرّدان
و داخل نموديم او را در رحمت خود همانا او بود از شايستگان.
تفسير
در آيات سابقه بيان شد كه نمرود حضرت ابراهيم و لوط را بشام تبعيد نمود و آن دو پسر خاله يكديگر بودند و ساره زوجه حضرت ابراهيم خواهر لوط بود و اين هر سه وارد شام شدند و آنجا بلادى است كه نوعا وفور نعمت و بيشتر اراضى آن سبز و خرّم و محصولات آن ببلاد ديگر حمل و نقل ميشود و بيشتر انبياء از آنجا مبعوث شدند و خيرات و بركات دينيّه و دنيويّه از آنجا بمردم عالم رسيده و پس از آنكه سالهاى متمادى بر آنحضرت گذشت و از ساره اولادى نداشت خداوند فرزندى مانند اسحق پيغمبر و نوادهئى مانند حضرت يعقوب باو عطا فرمود و هر سه را خداوند توفيق داد كه بوظائف دينى و دنيوى خود كاملا عمل نمودند و از صلحا و شايستگان خلعت رسالت شدند و قرار داد ايشانرا پيشوا و مقتداى خلق كه بدستور الهى مردم را بحقّ و حقيقت دعوت كنند و كردند و مردم مهتدى بهدايت حقّ بوسيله ايشان شدند و بمراتب كمال دينى و دنيوى رسيدند در كافى از امام صادق عليه السّلام نقل نموده كه پيشوايان در كتاب خدا دو دستهاند يكدسته هدايت ميكنند خلق را بامر خدا نه بامر مردم و مقدّم ميدارند حكم او را بر حكم مردم و يكدسته دعوت ميكنند مردم را بآتش و مقدّم ميدارند حكم مردم را بر حكم خدا و بهواى نفس برخلاف ما انزل اللّه حكم ميكنند و خداوند بطريق وحى اعلام فرمود بايشان كارهاى خوب را كه از آن جمله بپاداشتن نماز و دادن زكوة است و براى اهميّت اين دو عمل خير از ساير اعمال نيك مخصوص بذكر گشت و با كمال اخلاص عبادت خدا را ميكردند و چيزيرا با او در عبادت شريك نمينمودند و خداوند حضرت لوط را هم بخلعت نبوّت و زيور علم آراسته و پيراسته كرد و نجات داد او را از بلدى كه مشغول بودند اهلش بعمل كثيف لواط آنهم با مهمان و غيره كه شرح احوالشان در سورههاى گذشته مفصّلا ذكر شد كه مردم بد متمرّدى بودند و بعذاب الهى گرفتار شدند بعد از بيرون رفتن آنحضرت از ميان آنها بدستور خدا و داخل شدن او در رحمت حقّ براى آن كه از صلحا و شايستگان رحمت بود و نافله در لغت بمعناى زياده و عطيّه و نواده آمده و اينجا بعضى بمعناى اوّل و راجع بحضرت يعقوب و بعضى بمعناى دوم و راجع باو و حضرت اسحق دانستهاند ولى آنچه ذكر شد
جلد 3 صفحه 565
اظهر و مطابق با روايت معانى و قمّى ره از امام صادق عليه السّلام است و حكم را بعضى بمعناى حكمت و بعضى بمعناى حكومت و قضاوت گرفتهاند و آنچه ذكر شد كه فرمان نبوّت باشد بنظر حقير اكمل و انسب است ..
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
وَ لُوطاً آتَيناهُ حُكماً وَ عِلماً وَ نَجَّيناهُ مِنَ القَريَةِ الَّتِي كانَت تَعمَلُ الخَبائِثَ إِنَّهُم كانُوا قَومَ سَوءٍ فاسِقِينَ (74)
و لوط را داديم او را حكم و علم، و نجات داديم او را از شهرستاني که بود عمل ميشد اعمال خبيثه، محققا آنها بودند از اقوام بسيار بد فاسق و فاجر بودند.
(وَ لُوطاً) يكي از انبياء بود و بر شريعت ابراهيم بود پس از شريعت نوح، و معصوم بود بر طبق عقيده شيعه بخلاف يهود و نصاري و مخالفين که همه نوع نسبتي به انبياء ميدهند در همين تورات رايج بين يهود دارد که: پس از هلاك قوم لوط دخترهاي لوط بيكديگر گفتند که: ما احتياج به مرد داريم و مردي جز پدر ما باقي نمانده شراب دادند به لوط و نزد آن رفتند و با او زنا نمودند و از نسل آنها هفتاد پيغمبر بوجود آمد، و نسبتهاي ديگر.
(آتَيناهُ حُكماً): مقام نبوت و رسالت است چنانچه در حق يحيي ميفرمايد:
«وَ آتَيناهُ الحُكمَ صَبِيًّا».
(وَ عِلماً) که يكي از شرائط نبوت و رسالت اينکه است که عالم به جميع ما يحتاج اليه الامة باشد در امر دين و دنيا.
(وَ نَجَّيناهُ مِنَ القَريَةِ الَّتِي كانَت تَعمَلُ الخَبائِثَ) که خطاب شد به حضرت لوط که شبانه با اهلش از ميان قوم بيرون رود چنانچه ميفرمايد: «قالُوا يا لُوطُ
جلد 13 - صفحه 214
إِنّا رُسُلُ رَبِّكَ لَن يَصِلُوا إِلَيكَ فَأَسرِ بِأَهلِكَ بِقِطعٍ مِنَ اللَّيلِ ... الايه» هود آيه 83.
و مراد از قريه اهل قريه که اراده سويي داشتند به قرينه «كانت تعمل الخبائث» زيرا نفس قريه عمل خبيث نميكند. و خبائث كارهاي زشتي و قبايحي و ناپسنده است که گفتند: سه قسم قبيح داريم شرعي عقلي عرفي.
اما شرعي: محرمات و معاصي و ترك واجبات چه كبيره و چه صغيره.
و اما عقلي: آنچه که به عقل درك قبح آن ميشود که آن حرام شرعي است به قاعده ملازمه «كلّما حكم به العقل حكم به الشرع و كلما حكم به الشرع حكم به العقل» و لذا يكي از ادله احكام عقل است تعبير به ادله اربعه كتاب سنت اجماع عقل ميكنند، مثل بسياري از اخلاق رذيله و عقايد فاسده و اعمال قبيحه.
و اما عرفي: اموري است که منافي با مروّت باشد و در نظر جامعه سبك و خفيف باشد که ناقض عدالت است و اينکه نسبت به اماكن و اشخاص و ازمنه تفاوت ميكند. مثلا روحاني لباس جندي بپوشد يا به عكس و امثال اينها.
(إِنَّهُم كانُوا قَومَ سَوءٍ فاسِقِينَ): بد قومي بودند مخصوصا عمل لواط که هيچ سابقه نداشته چنانچه ميفرمايد: «أَ تَأتُونَ الفاحِشَةَ ما سَبَقَكُم بِها مِن أَحَدٍ مِنَ العالَمِينَ» اعراف آيه 78. و نيز ميفرمايد: «إِنَّكُم لَتَأتُونَ الفاحِشَةَ ما سَبَقَكُم بِها مِن أَحَدٍ مِنَ العالَمِينَ» عنكبوت آيه 27. و اينکه عمل شنيع حدّ او قتل است. و در حديث است که فرمود: لواط آن است که دخول نشود و اگر دخول شد كفر باللّه است. و يكي از خبائث آنها ضرطه بود در مجالس و حكم عطسه را داشت که در آيه شريفه ميفرمايد: «أَ إِنَّكُم لَتَأتُونَ الرِّجالَ وَ تَقطَعُونَ السَّبِيلَ وَ تَأتُونَ فِي نادِيكُمُ المُنكَرَ» عنكبوت آيه 28. و در دو حديث تفسير شده منكر به همين معني، و مراد از نادي مجالس و انجمنهاي آنها است که مجتمع ميشدند.
و مراد از فاسقين كفر است چنانچه در بسياري از آيات مقابل ايمان قرار داده: «أَ فَمَن كانَ مُؤمِناً كَمَن كانَ فاسِقاً لا يَستَوُونَ» سجده آيه 18. و در حق
جلد 13 - صفحه 215
شيطان ميفرمايد: «فَفَسَقَ عَن أَمرِ رَبِّهِ» كهف آيه 48 و بسياري ديگر از آيات.
برگزیده تفسیر نمونه
]
(آیه 74)- نجات لوط از سر زمین آلودگان! از آنجا که لوط از بستگان نزدیک ابراهیم و از نخستین کسانی است که به او ایمان آورد پس از داستان ابراهیم، به بخشی از تلاش و کوشش او در راه ابلاغ رسالت و مواهب پروردگار نسبت به او اشاره میکند: «و لوط را به یاد آور که ما به او حکم (فرمان نبوت و رسالت) و علم دادیم» (وَ لُوطاً آتَیْناهُ حُکْماً وَ عِلْماً).
لوط از پیامبران بزرگی است که هم عصر با ابراهیم بود، و همراه او از سر زمین بابل به فلسطین مهاجرت کرد، و بعدا از ابراهیم جدا شد و به شهر «سدوم» آمده چرا که مردم آن منطقه غرق فساد و گناه، مخصوصا انحرافات و آلودگیهای جنسی بودند، او برای هدایت این قوم منحرف تلاش و کوشش بسیار کرد، اما کمتر در آن کوردلان اثر گذارد.
سر انجام قهر و عذاب شدید الهی آنها را فرا گرفت، و جز خانواده لوط- به
ج3، ص181
استثنای همسرش- همگی نابود شدند.
لذا در دنباله آیه به این موهبت که به لوط ارزانی داشت اشاره کرده، میفرماید: «و ما او را از شهر و دیاری که کارهای پلید و زشت انجام میدادند رهایی بخشیدیم» (وَ نَجَّیْناهُ مِنَ الْقَرْیَةِ الَّتِی کانَتْ تَعْمَلُ الْخَبائِثَ).
«چرا که آنها مردم بدی بودند و از اطاعت فرمان حقّ بیرون رفته بودند» (إِنَّهُمْ کانُوا قَوْمَ سَوْءٍ فاسِقِینَ).
سایرتفاسیر این آیه را می توانید در سایت قرآن مشاهده کنید:
تفسیر های فارسی
ترجمه تفسیر المیزان
تفسیر خسروی
تفسیر عاملی
تفسیر جامع
تفسیر های عربی
تفسیر المیزان
تفسیر مجمع البیان
تفسیر نور الثقلین
تفسیر الصافی
تفسیر الکاشف
پانویس
- ↑ تفسیر احسن الحدیث، سید علی اکبر قرشی
منابع
- تفسیر نور، محسن قرائتی، تهران:مركز فرهنگى درسهايى از قرآن، 1383 ش، چاپ يازدهم
- اطیب البیان فی تفسیر القرآن، سید عبدالحسین طیب، تهران:انتشارات اسلام، 1378 ش، چاپ دوم
- تفسیر اثنی عشری، حسین حسینی شاه عبدالعظیمی، تهران:انتشارات ميقات، 1363 ش، چاپ اول
- تفسیر روان جاوید، محمد ثقفی تهرانی، تهران:انتشارات برهان، 1398 ق، چاپ سوم
- برگزیده تفسیر نمونه، ناصر مکارم شیرازی و جمعي از فضلا، تنظیم احمد علی بابایی، تهران: دارالکتب اسلامیه، ۱۳۸۶ش
- تفسیر راهنما، علی اکبر هاشمی رفسنجانی، قم:بوستان كتاب(انتشارات دفتر تبليغات اسلامي حوزه علميه قم)، 1386 ش، چاپ پنجم